کنایه از طبیب و معالج باشد. (برهان). طبیب حاذق: امید عافیت آنگه بود موافق طبع که نبض را به طبیعت شناس بنمائی. سعدی (از آنندراج). طبیعت شناسان هر کشوری سخن گفت با هر یک از هر دری. سعدی (بوستان)
کنایه از طبیب و معالج باشد. (برهان). طبیب حاذق: امید عافیت آنگه بود موافق طبع که نبض را به طبیعت شناس بنمائی. سعدی (از آنندراج). طبیعت شناسان هر کشوری سخن گفت با هر یک از هر دری. سعدی (بوستان)
آنکه معرفت بحقایق دارد: ندارم ز دینار خسرو سپاس که او نیست شاه حقیقت شناس. فردوسی. حکایت کنند از بزرگان دین حقیقت شناسان عین الیقین. سعدی. توان گفتن این با حقیقت شناس ولی خرده گیرند اهل قیاس. سعدی
آنکه معرفت بحقایق دارد: ندارم ز دینار خسرو سپاس که او نیست شاه حقیقت شناس. فردوسی. حکایت کنند از بزرگان دین حقیقت شناسان عین الیقین. سعدی. توان گفتن این با حقیقت شناس ولی خرده گیرند اهل قیاس. سعدی